طی چهار روز اخیر، امروز برای سومین بار همسر محترمه رو بخاطر حال بحرانی‌ش بردم دکتر. صبح، تلفنی مطب و بیمارستان را شخم زدم تا بالاخره با خود آقای فوق‌تخصص تونستم صحبت کنم. مختصر و مفید شرح ماوقع را به زبان محترمانه و تعارفات معمول گفتم که چکیده‌ش به زبون خودمونی می‌شد: جون مادرت مریض ما رو همین امروز ببین!»
برای دو سه ساعت بعدش وقت مطب داد و رأس ساعت خودمونو رسوندیم.

معاینه‌ی خوبی کرد و نسخه و آزمایش نوشت و نفس راحتی کشیدیم که لااقل درمان وارد مسیر درستی داره می‌شه. ویزیتش هم شد هشتادهزارتومن ناقابل که خب حلالش باشه! به هرحال به قول همسر، بیست و چندسال درس خونده و جون کنده تا شده این. اما نکته‌ی جالبی که وجود داشت و در مطب‌های دیگه هم دیده بودم، اعلان کارت‌خوان نداریم» روی دیوار مطب بود، که یعنی پولی که بین من دکتر و شمای مریض مبادله می‌شه جزو اسرار مگو و محرمانه‌های فی‌مابینه و به بانک و دارایی و دولت و اداره مالیات هیچ ربطی نداره!

دستور آشپزی برای پختن یک سریال آبکی وطنی!

برای وبلاگ خالی که روزی خالی نبود!

این وضع واقعی مردم امریکاست

مطب ,محرمانه‌های ,دکتر ,ساعت ,هم ,مریض ,جون کنده ,کنده تا ,تا شده ,شده این ,و جون

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

24 لرن | آموزش سئو و بهینه سازی سایت مهندسین آینده بهترین مشاوره خانواده،زنان،ازدواج،همسرداری،مهاجرت،حقوقی وتحصیلی تجهیزات آشپزخانه صنعتی دانلود آهنگ جدید وبگاه شخصی محمد مافی بالانی علوم و فناوری های شناختی سامانه فروش بازی های Origin , Uplay , Steam | فروش اکانت های کرکی کسب درآمد از اینترنت